هوش تجاری چیست؟
هوش تجاری، Business Intelligence یا به اختصار BI یک فرآیند تکنولوژی محور برای تحلیل داده هاست. این فرآیند در نهایت به مدیران، صاحبان کسب و کار و تمام تصمیم گیرندههای اساسی یک کسب و کار، اطلاعاتی عملی میدهد. ابزارهای BI برای آنالیز و تحلیل دادهها به صورتهای مختلفی ارائه میشود؛ مثلا گزارش، داشبورد، چارت، نقشه، گراف و تمام ابزارهایی که بتوانند اطلاعات و دادههای خام را در قالبهای بصری و قابل استفاده به نمایش درآورند.
در حقیقت هوش تجاری به شما به عنوان یک مدیر کمک میکند، بفهمید که چه عواملی در موفقیت یا شکست پروژههایتان موثر است. همین باعث میشود که بتوانید بفهمید چه عواملی سود بیشتر برای شما رقم میزنند و چه عواملی سود کمتری برای شما به همراه دارند.
یک مثال ساده
فرض کنید شما یک فروشگاه بزرگ اینترنتی دارید و محصولات زیادی برای فروش. قطعا ذهن هیچ مدیری یارای نگهداری تمام اعداد و ارقام مربوط به خرید و فروش را ندارد و البته که واقعا نیاز به حفظ تمام این اعداد و ارقام نیست.
در فرآیند پیاده سازی هوش تجاری طبق یک عملیات پیچیده همۀ دادههای سازمان در یک دیتابیس (ِDatabase) جمع میشود (اینکه اطلاعات روزانه جمعآوری شود یا ماهانه یا هفتگی دست خودتان است). در حقیقت این دستابیس حاوی تمام اطلاعات شرکت و تک تک فروشها و خریدهای انجام شده توسط سازمان است.
در اصطلاح تخصصی به این دیتابیس، انبارۀ داده یا data warehouse میگویند. این نقطۀ شروع و صفر مرزی پروژههای هوش تجاری است. اطلاعاتی که در انبار داده جمعآوری میشوند، چند بعد مهم (Dimension) دارند که عبارتند از:
مکان: یا لوکیشن کاربران. فرض کنید هر کالا توسط یک نفر خریداری میشود که این شخص در یک استان، شهر و منطقۀ بهخصوصی زندگی میکند. پس یکی از ابعاد مهم دادههای شما متغیر مکان است.
زمان: علاوه بر تمام اینها هر فروش یک پارامتر زمان دارد، شما حساب کنید روزی حداقل 10 هزار تا از این فروش و فروشهای دیگر به انباره داده اضافه میشوند.
حالا تصور کنید قرار است در یک جلسه استراتژیهای کلان (یا حتی غیر کلان و در مقیاس کوچکتر) برگزار شود و مدیران و تصمیمگیرندگان نهایی بخواهند یک تصمیم اساسی بگیرند؛ مثلا اینکه آیا استراتژی درستی است که برای صرفه جویی در هزینهها اجناسی که از تامین کنندهها خریداری میشوند در انبارهای در دست احداث نگه داری شوند یا نه.
دقیقا از همین قسمت هوش تجاری وارد عمل میشود؛ مثلا در این مثالی که زدیم، مدیر یا گروه مدیریت به راحتی از روی اطلاعات خلاصه سازی شده یا اصطلاحا Summarized Data میتواند بفهمد که چه کالاها یا گروه کالاهایی توسط کدام افرادی در چه شهرها و مناطقی بیشتر فروش میرود و یا در چه زمانی (فصل ، سال، روز) کدام کالا یا گروه کالایی بیشتر فروخته میشود.
حالا بر این اساس آیا آن استراتژی که مثال زدیم واقعا به صرفهجویی در هزینهها کمک میکند یا بدتر باعث ایجاد هزینۀ اضافه میشود؟ مثلا اگر متوجه بشویم که کالای X در منطقۀ y تهران فروش بالایی دارد، آیا تصمیم اینکه انبار کالای X را در منطقۀ Y احداث کند، باعث کاهش هزینههای نگهداری و رساندن (delivery) محصول میشود یا نه؟
دیدگاه شما